حکمت استغفار پیامبر
خدا معامله ویژهای با اهل بیت (علیهم السلام) کرده است. ائمه (علیهم السلام) در آن مرتبهی عالی، آلودگیهای ما را پیدا نمیکنند اما در رابطهای که میان خود و خداوند متعال دارند، امتحاناتی بسیار جدی و مجاهداتی بسیار شدید وجود دارد. در آن رابطهی ویژه، ائمه (علیهم السلام) از خدا طلب آمرزش و غفران میکنند. از آنجا که این بزرگواران معصوماند، ما درک زیادی از این استغفار نداریم. برای توضیح این استغفار، برخی مثالی زدهاند که به فهم این مطلب کمک میکند.
نقل کردهاند که عدهای صحرا نشین، زندگی بسیار سختی داشتند و تهیهی قوت لایموت نیز برای آنان دشوار شده بود. آنها با خود گفتند که خوب است به سلطان سرزمین مراجعه کنیم و از او کمک بخواهیم. بنابراین تصمیم گرفتند که رئیس قبیلهی خود را به نزد پادشاه بفرستند تا از او طلب کمک نماید. آنها با خود گفتند که خوب نیست رئیس قبیله دست خالی به نزد پادشاه برود. بهتر است برای او تحفهای ببرد. بهترین تحفهای که آنها برای پادشاه داشتند، این بود که منتظر باران تندی شوند تا در گودالهای بادیه آب جمع شود و بلافاصله آب را از گودال جمعآوری کنند تا شور و تلخ نشود. آن آب صاف بسیار شیرین را در کوزه ای بریزند و به عنوان هدیه نزد پادشاه ببرند؛ چراکه چنین آبی برای آنها در حکم طلا بوده است. آنها آب گوارا را درون کوزه ریختند و همگی به بزرگ قبیله سفارش کردند که مراقب کوزه باش! مبادا بشکند، مبادا دزد آن را ببرد!
آن شخص به شهر آمد. با همان مرکب خود به قصر پادشاه میرفت که نگهبان از او پرسید کجا میروی؟ گفت: میخواهم نزد پادشاه بروم؛ با او کار دارم. تحفهای نیز برای او آوردهام. گفتند: همین طوری که نمیشود. اینجا قانون دارد. تحفهات را بده تا به پادشاه دهیم. او گفت: نمیشود! باید به دست خودم آن را به پادشاه برسانم. این هدیه عادی نیست، به دست دیگران نمیشود داد! درگیری بین شخص و نگهبانان باعث شلوغی اطراف قصر شد و خبر به گوش پادشاه رسید که مدتی است فردی به قصر آمده، تحفهای عجیب به همراه دارد و از شما درخواستی دارد. پادشاه نمایندهی ویژهای فرستاد تا تحفه را از او بگیرد و به درخواستش رسیدگی کند. نماینده آمد. تحفه را تحویل گرفت و نزد پادشاه برد. وقتی تحفه را باز کردند، دیدند آب است! پادشاه فهمید که او بیش از آن نداشته. دستور داد که آب کوزه را خالی کنند و در آن جواهرات پر کنند. همچنین پادشاه دستور داد: وقتی آن شخص خواست برگردد، نگذارید از مسیر عادی برود بلکه او را از راه رودخانه رد کنید.
وقتی کوزه را بازگرداندند، به او گفتند: به دستور پادشاه ما باید تو را با مرکب خاص و از راه دیگری عبور دهیم. وقتی کنار آن رودخانهی پر آب رسید، شرمندگی همهی وجودش را فرا گرفت! با خود گفت: من یک کوزه آب را با چه منتی به عنوان یک تحفهی ویژه از دیار خود برای پادشاه آوردهام اما پادشاه این آب روان و رودخانهی پر عظمت را در اختیار داشت ولی به روی من نیاورد. اصلاً بردن این برای این پادشاه، نوعی جسارت به اوست! گرچه من بیش از این نداشتم، اما به خاطر این هدیه باید از پادشاه عذرخواهی هم بکنم!
اولیاء خدا از عباداتی که در پیشگاه خداوند انجام میدهند، استغفار نیز میکنند. ما حکم آن بادیه نشین را داریم! فکر میکنیم دو رکعت نماز خواندیم، به کجا خواهیم رسید! إِنَّ الأحمَقَ إذا صَلّی رَکعَتَین یَنتَظِرُ الوَحی! شعور ما در همین حد است! بعد هم فکر میکنیم مثلاً چه کار عجیبی کردهایم که یک شب قدر بیدار ماندهایم تا صبح 10 بار «بک یا الله» گفتهایم! اما پیامبران خدا احساس میکنند در برابر آنچه به درگاه خدا آوردهاند ـ اگرچه غایت تلاش و کوشش آنهاست ـ باید استغفار کنند! استغفار آنان در آن وادی است. ما خیال کردهایم استغفار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند استغفار ماست! ما به زن مردم نگاه میکنیم، دروغ میگوییم و غیبت میکنیم و خیال میکنیم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز کمی کمتر از ما چنین میکند! اما او در رتبهای است که کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاء.[1]
اصلاً پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ارادهی این بدیها را نمیکند! گناهانی که ما به آنها مشغولیم نزد او همانند لجن و قاذورات است و استغفار آنان غیر از استغفار ماست!
هر کسی که معرفت خدا را داشته باشد و بدان توجه کند، هر رتبهای که داشته باشد همواره خود را در حال تقصیر میبیند. اما تقصیر در رتبه ما یک معنا، و در آن رتبه معنای دیگری را دارد. لذا گفتهاند: کار پاکان را قیاس از خود مگیر!
_________________________
[1] سورهی یوسف، آیهی 24.
کوتاه و شنیدنیهای مرتبط
اطلاعات
- آلبوم سخنرانی: متفرقه
- برگزارکننده: متفرقه
- دسته بندی: نکات اعتقادی