اهمیت مدارا در زندگی
در بعضی از روایات است که پیغمبر اکرم حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نشد جبرئیل یک بار بر من نازل شود و به من دستور ندهد که با مردم مدارا نکنم.
مدارا یعنی تحمل دیگران با خوشخلقی. این خلصت به همهی افراد توصیه شده و اساساً بیان شده که: مداراة الناس نصف العقل؛[1] نیمی از عقل در گرو مدارای با مردم است. خانمی که با شوهرش مدارا نمیکند، از این نیمه محروم است! البتّه تکلیف نیمهی دیگر جداست که در مورد آن چه میکند. آقایی هم که در منزل مدارا نمیکند این نیمه را ندارد. اینچنین نیست که فقط مردان مکلّف به مدارا با خانمها باشند؛ خانمها هم باید با آقایان مدارا کنند. فقط وظیفهی پدر نیست که با فرزندش مدارا کند؛ بلکه فرزند نیز بایستی با پدرش مدارا کند. اساساً مدارا تکلیف همهی افراد است. همه باید یکدیگر را تحمّل کنیم. اگر بنا بر این باشد و این روش در پیش گرفته شود -که همه با هم مدارا کنند- نتیجهی آن یک زندگی خوب خواهد بود. بالأخره آدمها سلایق مختلفی دارند، روشهای گوناگونی دارند و ناچاراً برخوردهایی پیش خواهد آمد؛ نمیشود جامعهای تشکیل شود -هرچند اجتماع کوچک زن و شوهر در خانه- و اختلاف نظر و برخورد وجود نداشته باشد؛ امّا مهم، نوع مواجهه با آن است و راهحلّ آن مداراست.
من یک روایتی را میترسم بخوانم! البتّه بیشتر آقایان پیگیر این روایت هستند! مردی نزد امیرالمؤمنین علیه السّلام آمد و از زنان خود شکایت کرد؛ معلوم میشود که چند همسر داشته است و از دست همهی آنها شاکی بوده است! معمولاً اگر آقایی از همسر خود شکایت داشته باشد، خصوصی به ما مراجعه میکند! علیالقاعده آن مرد هم به همین صورت به امیرالمؤمنین مراجعه کرد؛ امّا در روایت داریم که امیرالمؤمنین در این خصوص شروع به خواندن خطبه کردند! معلوم میشود که این مشکل فقط مربوط به آن مرد نیست بلکه مشکلی عمومی است که خیلی از مردها با آن مواجهاند. البتّه اینطور نیست که قصّه از آن طرف -یعنی از طرف خانمها- وجود نداشته باشد؛ از آن طرف هم هست. قَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّتی تُجادِلُکَ فی زَوْجِها وَ تَشْتَکی إلَى اللهِ وَ اللهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما.[2] اوّل سورهی مجادله خدا قصّهی آن زنی را نقل میکند که نزد پیغمبر آمد و از شوهرش شکایت کرد.
لذا فکر نکنید این مشکل فقط مربوط به روزگار ماست؛ از دیرباز بوده و الآن هم هست و بعداً هم خواهد بود. فکر نکنیم که دنیا به آخر رسیده. اینطور نیست. مهم این است که وقتی فرد به این نقطه رسید، چهطور این موضوع را مدیریت کنند. بعضی از جوانها و سایر افراد تصوّر میکنند اگر زندگی به این نقطه رسید، فاجعه رخ داده است! خیر؛ اصلاً این اختلافات جزء زندگی است؛ فقط نوع مواجههی با آن مهم است. مانند این است که آدمیزاد گهگاهی سرما میخورد، مریض میشود؛ اصلاً مریضی یکی از اجزاء زندگی است. اینطور نیست؟ آدمها بالأخره باید یک مقدار سرما بخورند. البتّه این را از این جهت نمیگویم که چون چند وقت است با عیال خود دعوا نکردهاید بگویید: انگار داریم از حدّ تعادل خارج میشویم! پس یک مقدار دعوا کنیم! خیر؛ معنی عرض بنده این نیست. همانطور که اگر میگوییم بیماری جزئی از زندگی است و ما مدّتی است مریض نشدهایم، اینطور نیست که یک مقدار خود را سرما بدهیم تا معلوم شود در حال زندگی کردن هستیم! خلاصه میخواهم بگویم اگر اختلافی پیش آمد فاجعه نیست. بعضی از افراد زندگی را بهصورت رؤیایی و همانطور که در رُمانها آمده است تصوّر میکنند. رمانها چهطور است؟ یک فرد خوشقلم، داستانی طولانی و تخیّلی را نوشته است: پسری دختری را میخواسته، دختر هم عاشق آن پسر بوده! در دشت و دمن و کوه و صحرا و دریا و آسمان و زمین بهدنبال هم بودهاند و با کلّی موانع و سختی، در صفحهی آخر کتاب به هم میرسند و هُمای سعادت را در آغوش میگیرند و کتاب تمام میشود! هیچ مشکلی هم ندارند! این مطلب فقط به درد همان رمان میخورد که شخصی بنویسد و با آن جیب مردم را خالی کند! وگرنه در عالم خارج چنین چیزی وجود ندارد. بنده که تا این سن پنجاه و چند سالگی، یک مورد از این موارد را هم پیدا نکردهام.
اختلافات یکی از اجزای زندگی است. مهم این است که این اختلاف را اولاً چطور تلقّی کنند و بعد چهطور آن را مدیریّت کنند.
آن مرد خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و شکایت کرد. حضرت هم شروع به خواندن خطبه نموده و در آن خطبه نکاتی را برای آقایان مطرح کردند. در بخشی از آن فرمودند: ممکن است شما نکاتی را در مورد همسرانتان ببینید که خوشتان نمیآید؛ مثلاً این که وقتی حاجتی دارند، صبرشان کم است. در انتها، حضرت دو جمله فرمودند که جملهی اوّل مدّ نظر بنده است: فَدَارُوهُنَّ عَلَى کُلِّ حَال.[3] مرد باید با زنش در هر حال مدارا کند. مدارا غیر از شمشیر و غداره از رو بستن است؛ غیر از گربه را دم حجله کشتن است؛ به اینها مدارا نمیگویند! حضرت میفرمایند با وجود این که شما رفتارهای خلاف توقّع را از ایشان میبینید، اصل بر مداراست. بعد هم میفرمایند: وَ أَحْسِنُوا لَهُنَّ الْمَقَالَ لَعَلَّهُنَّ یُحْسِنَّ الْفِعَالَ؛ شما با آنها خوب سخن بگویید تا زمینهی حُسن رفتار آنها را فراهم کنید.
خانمها بدانند که مشابه این روایت، روایاتی هم در طرف مقابل داریم که زن، مردش را تحمّل کند و با او مدارا کند. اصل بر این است. اگر کسی میخواهد خدایی نگاه کند، خدا میفرماید اگر کسی با من دشمن است و در جبههی دشمنی با من قرار دارد، این دشمنی را در مخالفت با امیرالمؤمین علیه السلام جلوه میدهد؛ با این عنوان که چرا خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را برگزیده است. اگر اینطور است، اولاً به او تذکر دهید و او را هدایت کنید و اگر نشد با او دشمنی کنید. امّا در مورد بقیهی افراد، اصل و اساس با مداراست.
_______________________
[1] شرح نهج البلاغة (ابن أبی الحدید) 18: 108 و الکافی (اسلامیه) 2: 117: قالَ رَسولُ اللهِ مُدارَاةُ النّاسِ نِصْفُ الْإیمانِ.
[2] مجادله (58): 1.
[3] من لا یحضره الفقیه 3: 554.
کوتاه و شنیدنیهای مرتبط
اطلاعات
- آلبوم سخنرانی: متفرقه
- برگزارکننده: متفرقه
- دسته بندی: تذکرات اخلاقی