مناجات با امام زمان در سحر جمعه
یابنالحسن! شما کجا هستی آقاجان؟ من دورهی سال، بلکه دورهی عمر، از تو ای امام من، ای حجّت خدا، ای ولیّ خدا، غافل بودهام؛ امّا امشب، در سحر ماه رمضان، به در خانهی شما آمدهام.
وقتی که برادران یوسف از یوسف طلب بخشش و آمرزش و عفو کردند، ایشان فرمود: ...لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ؛ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ... [1] عیبی ندارد؛ گذشتهها گذشت؛ هیچ به روی شما نخواهم آورد؛ از این به بعد برادرانه زندگی میکنیم... بااینکه سی و چند سال یوسف را گرفتار کردند، یککلمه درخواست آنها، گذشت یوسف را بهدنبال داشت. بعد آمدند نزد پدر و گفتند: ...یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا... [2] بابا جان! شما هم برای ما طلب مغفرت کن؛ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی... [3] فرمود: من برای شما بعداً استغفار میکنم. از امام علیه السلام پرسیدند: منظور حضرت یعقوب چه زمانی بود؟ به چه زمانی ارجاع داد؟ حضرت فرمود: أَخَّرَهُمْ إِلَى السَّحَرِ لَیْلَةَ الْجُمُعَة. [4] منتظر بود که شب جمعه فرابرسد؛ سحر شب جمعه برسد؛ آن وقت برای فرزندانش دعا کند.
یابنالحسن! اکنون سحر شب جمعه است. اگر شما برای ما استغفار بفرمایی، خدا ما را میآمرزد. اگر استغفار ما را شما امضا بفرمایی، خدا قبول خواهد کرد؛ اما اگر شما به ما کاری نداشته باشی، این اظهارات زبانی ما در درگاه خدا ارزشی نخواهد داشت. ما اگر به شما بدی هم کردهایم ـ که خیلی هم بدی کردهایم ـ امّا آن کاری که برادران یوسف با یوسف و با پدرشان کردند ـ که پدرشان آنقدر گریست تا نابینا شد ـ این مقدار دل شما را نسوزاندهایم. یابنالحسن! هیچ وقت هم من نمیخواستم به شما دروغ بگویم، همیشه به این مطلب مُقِر بودهام یا صاحبالزمان که من آدم بدی هستم؛ به شما بدی میکنم؛ امّا آقایی و لطف شما را همیشه مد نظر داشتهام. امشب هم آمدهام بین این جمعیّت. اینها هم إنشاءالله افراد خوبی هستند؛ بهخاطر همین بچهها، همین نوجوانها، همینهایی که آدمهای خوبی هستند، من را هم جزء اینها قرار بده و برای من استغفار کن.
کوتاه و شنیدنیهای مرتبط
اطلاعات
- آلبوم سخنرانی: متفرقه
- برگزارکننده: متفرقه
- دسته بندی: تذکرات اخلاقی