سعادت اخروی و نگاه گزینشی به دین | ماء معین
پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳

سعادت اخروی و نگاه گزینشی به دین



در امور دنیوی، ما می‌دانیم برای داشتن یک زندگی خوب و متعادل، باید مجموعه‌ای از موهبت‌ها را در اختیار داشته باشیم؛ لذا برای هر کدامش تلاش می‌کنیم. می‌دانیم برای داشتن زندگی خوب، باید راحت نفس بکشیم؛ باید آب و غذا بخوریم و غذاها نیز باید ویتامین‌ها و پروتئین‌های مختلف داشته باشد. ما به مَسکن، درمان و... نیاز داریم.

ما نمی‌پرسیم که رکن اصلی زندگی کدام است؟! نفس کشیدن مهم‌تر است یا آب خوردن؟! آب خوردن مهم‌تر است یا غذا خوردن؟! کدام غذاست که انسان را از سایر خوراکی‌ها بی‌نیاز می‌کند؟! اصلاً از این سؤالات را نمی‌کنیم! بلکه ما در صددیم که کمبودهایمان را برطرف کنیم. نیاز به مَسکن هیچ‌وقت جای نیاز به امنیّت را پر نمی‌کند. چرا؟ چون ما با همه‌ی این موارد درگیریم.

بر خلاف امور دنیوی، یک اشتباه خیلی رایج و تقریباً همگانی در مباحث معنوی و اخروی برای ما اتّفاق می‌افتد: ما دنبال عملی هستیم که ما را به بهشت و سعادت برساند؛ یعنی تصوّر ما این است که با انجام دادن «یک کار» آخرتمان آباد می‌شود! باید رمز جدول را پیدا کنیم و آن یک کار را انجام دهیم تا هُمای سعادت را در آغوش بگیریم و به بالاترین درجات سعادت برسیم. این اشتباه بسیار به ذهن می‌آید که اگر آن عمل خاص را پیدا کنیم، دیگر سایر کارها برای سعادت چندان مهم نیست.

باید توجّه داشت که زندگی اخروی، شبیه زندگی دنیاست وهمه چیز لازم دارد. قرآن، پیامبر و ائمّه‌ بیان کرده‌اند، که آن‌جا چه چیزهایی به درد می‌خورد و چه چیزهایی باعث گرفتاری می‌شود. بله، در برخی روایات برای تشویق مردم به یک عمل خیر، فرموده‌اند این عمل نسبت به عمل دیگر فضیلت دارد؛ امّا در روایات تذکّر داشته شده که هرگز نباید این اعمال را به جای یک‌دیگر به کار ببریم و بگوییم: چون که صد آمد نود هم پیش ما است! این فکر، غلط است. این جزء اشتباهاتی است که ما مرتکب می‌شویم و شیطان آن را به ما القا می‌کند.

باید بدانیم که سفر آخرت به خیلی چیزها نیاز دارد. واجب شدن برخی اعمال به این معناست که ما به انجام دادن تک‌تک آن‌ها نیاز جدّی اساسی داریم. هم‌چنین ارتکاب یکایک محرّمات، برای ما مشکلات جدی ایجاد می‌کند. پس باید توجّه کنیم که هیچ‌وقت انجام دادن هیچ وظیفه‌ای، جای انجام دادن وظیفه‌ی دیگر را نمی‌گیرد. این نکته بسیار مهم است.

 اگر در زندگی ما این غفلت حاصل نشود، دقّت‌های جامعی در امور دینی می‌کنیم و نمی‌پرسیم: اعتقادات مهم‌تر است یا احکام؟! این سؤال بسیار مطرح می‌شود و پاسخش نیز برای بسیاری از افراد روشن است که اعتقادات مهم‌تر است. امّا آیا این مقایسه صحیح است؟ مثلاً بگوییم تفاصیل خلقت ملائکه که یک امر اعتقادی است، مهم‌تر از این است که شما بدانید که الآن وظیفه‌ات نماز شکسته یا نماز تمام است! بگویم این امر اعتقادی مهم‌تر است پس آن احکام را رها کن! یا مثلاً دقّت در مفهوم بداء یا تردّد که امری اعتقادی است، از مسائل خمس یا یک مسئله‌ی شرعی محلّ ابتلا مهم‌تر است.

خیر؛ خدای متعال اموری را در مسائل اعتقادی واجب کرده است، که اگر کسی این‌ها را نداشته باشد، اصلاً وارد جَرگه‌ی اسلام، ایمان و تشیّع نمی‌شود و اگر شخص وارد اسلام و تشیّع نشود، اعمال او قطعاً مقبول نیست و طبق نظر بسیاری از علمای شیعه، اصلاً اعمالش صحیح نیست.  

 مرحوم شیخ حرّ عاملی در جلد اوّل کتاب وسائل الشّیعه بابی را تنظیم کرده و در آن تعداد زیادی روایت آورده است که اگر کسی اعتقاد به توحید، نبوّت، معاد و ولایت اهل نداشته باشد، اعمالش مقبول نیست و چه‌بسا از بعضی از روایات این باب استفاده می‌شود که اعمالش صحیح هم نیست و اهل دقّت می‌دانند که بین قبولی و صحّت تفاوت وجود دارد.[1]

بنابراین، اعتقادات، در حدّی که فرد را وارد جرگه‌ی ایمان کند و مبنای قبول یا صحّت سایر اعمال اعمالش شود، از احکام مهم‌تر است؛ امّا ایجاد مشابهت بین این موارد و سایر بحث‌های اعتقادی، قیاسی است که در دین ما باطل و غلط است.

مسائل اعتقادی شرافت خود را دارد؛ هر امری از دین بسیار بسیار شریف، ارزشمند و گران‌سنگ است، امّا مسائل اعتقادی الزامی را باید مقدّم داشت. یاد گرفتن سایر مسائل اعتقادی برای عموم افراد الزامی نیست؛ البتّه عدّه‌ای باید اعتقادات تخصّصی را دنبال کنند که وارد این مسئله نمی‌شویم.

الزامیّات خدای متعال بر ما در بُعد اعمال، چه در واجبات و چه در محرّمات، بسیار زیاد است و اهمّیّت این مسائل، به‌دلیل الزامی بودنش، بیش‌تر از عقایدی است که خدای متعال الزامی قرار نداده است.

همین مقایسه را عدّه‌ای بین احکام و اخلاق دارند که: احکام مهم‌تر است یا اخلاق؟ و بسیاری از افراد بلافاصله جواب می‌دهند  که بحث‌های اخلاقی مهم‌تر است.

قبل از پاسخ دادن سؤال، باید دقّت کنیم که صورت سؤال درست است یا نه! بعضی از سؤالات از پایه نادرست است. وقتی دو چیز را با هم مقایسه می‌کنید، آن دو نباید با یک‌دیگر هم‌پوشانی داشته باشد. این سؤال از پایه نادرست است.

مردم راست‌گویی را جزء مسائل اخلاقی و دروغ‌گویی را یک کار غیر اخلاقی می‌دانند. آزار رساندن به دیگران، غیبت کردن و تهمت زدن از نظر مردم کارهایی غیراخلاقی است. باید توجّه داشت که این‌ موارد از محرّمات فقه است. در احکام فقهی این گناهان طرح شده است. تمسخر، غیبت، تهمت، بهتان، کذب، ایذاء و... جزء محرّمات است. اگر کسی به احکام دین پای‌بند باشد و همه‌ی این موارد را رعایت کند، مردم او را یک انسان کاملاً اخلاقی می‌دانند.

ریشه‌ی این سؤال تقسیمی است که در مغرب زمین شده است و دین را به سه قسمت عقاید، احکام و اخلاق تقسیم کرده‌اند و آن تقسیم این‌جا هم وارد شده است. این تقسیم به‌دلیلی که گفتیم، غلط است؛ چون اگر بخواهد تقسیم باشد باید هم پوشانی نداشته باشد.

ما برای این سؤال نادرست یک پاسخ نادرست می‌دهیم واین ناشی از همین نکته است که ما فکر می‌کنیم که پای‌بندی به اخلاق، برای سعادت انسان کافی است.

 

[1]. ر.ک: وسائل الشیعة، ج 1، بَابُ بُطْلَانِ الْعِبَادَةِ بِدُونِ وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ ع وَ اعْتِقَادِ إِمَامَتِهِم‏.

عنوان:

آلبوم:

  • 00:00
  • 00:00