بینیازی بدون داشتن مال و حکایتی از مرحوم آیت الله قمی
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ الْعِزَّ بِلَا عَشِیرَةٍ وَ الطَّاعَةَ بِلَا سُلْطَانٍ فَلْیَخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَتِهِ فَإِنَّهُ وَاجِدٌ ذَلِکَ کُلَّه [1]. اگر کسی غنا و ثروتی که وابسته به مال و عزتی که وابسته به خاندان و طایفه نباشد میخواهد، از زیر پرچم معصیت خدا که اطاعات شیطان است خارج شود و زیر پرچم اطاعت خدا برود.
اگر اهل طاعت خدا شوی، حتی اگر ذرهای پول نداشته باشی، احساس میکنی که ثروتمندی. خَیْرَ الْغِنَى غِنَى النَّفْس [2]. کسی که غنای نفس داشته باشد، پیشنهاد مال حرام را نیز نمیپذیرد و آن را رها میکند.
خداوند مرحوم آیة الله العظمی حاج آقا حسین طباطبایی قمی را رحمت کند. ایشان که بسیار با تقوا بود، چند ماهی پیش از مرحوم آقای بروجردی مرجعیت شیعه را عهدهدار شد. از وقتی مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی فوت کرد، در نجف میدیدند که آقای قمی بسیار به حرم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مشرف میشود و بالا سر حضرت نماز حضرت جعفر طیار میخواند. از ایشان پرسیدند: آقا چه میکنید؟ ایشان پاسخ داد: میآیم نماز حضرت جعفر میخوانم که خدا مرگ مرا زودتر برساند! چون مسئولیت مرجعیت سنگین است و من نه در خودم میبینم که آن را نپذیرم و نه آن را تحمل کنم؛ لذا از خدا میخواهم که زودتر مرا از این دنیا ببرد و بعد از سه ماه نیز از دنیا رفت.
این بزرگوار که آدم بسیار خوشمشربی بوده، یک بار در صحبتی گفته بوده که من تا 50 هزار تومان [3] تقوا دارم! پرسیدند: آقا این جمله یعنی چه؟ ایشان فرموده بود: زمانی میان دو خان ثروتمند بر سر ملک بزرگی نزاعی درگرفت. آنها برای حل دعوا نزد من آمدند [4]. هر کدام مدارک خود را آوردند و صحبت کردند. بنا شد من آن روز بررسی کنم و فردای آن روز حکم را صادر کنم. اواخر شب بود که کسی در زد و من در تاریکی دم در آمدم. کسی که چهرهاش را در تاریکی نشناختم، بستهی بزرگی را از لای در داخل خانه گذاشت و گفت: این 50 هزار تومان پول را فلانی که ـ یکی از طرفین دعوا بود ـ داده و گفته این آجیل بچههای حاج آقا حسین قمی است! حاج آقا حسین قمی بسیار عیالوار بود و تحت فشار مالی زندگی میکرد. حاج آقا حسین که فهمیده بود این پول رشوه است، کیسه را از لای در بیرون انداخته و گفته بود: بچههای من آجیل نمیخورند!
این غنا و بینیازی وابسته به مال نیست. مرحوم آقای قمی هم بلد بود که برای گرفتن آن پول توجیه بیاورد. میتوانست مثل روزگار ما بگوید این رشوه نیست، پول چایی است! هدیه است! حتی می شد آن را بابت رد مظالم استفاده کند. میتوانست بگوید این پولدارها معمولاً اهل خمس و سهم امام نیستند و این پول را به جای سهم امامهایی که او نداده بردارد! اینها توجیهاتی است که ممکن است عوام آنها را موجه بدانند ولی فقیه میداند که این توضیحات باطل و بیفایده است!
اگر کسی میخواهد غنایی غیر وابسته به مال و ثروت و عزتی غیر وابسته به دیگران داشته باشد، باید زیر پرچم طاعت خدا ساکن شود.
___________________________
[1]. مجموعه ورام، ج 1، ص 51.
[2]. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 402.
[3]. 50 هزار تومان در آن زمان بسیار ارزشمند بوده است. اگر در نجف بپرسید کوچهی 100 تومانیها کجاست، به شما نشان خواهند داد و ویژگی افراد ساکن در آن کوچه این بوده که 100 تومان پول داشتهاند!
[4]. تا زمان رضاخان، عدلیه و دادگستری رسمی وجود نداشته و مردم با مراجعه به فقها نزاع خود را حل و فصل مینمودند. قضاوت مجتهد برای دستگاه حکومتی نیز معتبر بوده است.