حکایتی از مرحوم آیت الله بروجردی در استفادهی صحیح از مال
برخی گمان میکنند که اگر گاهی در باب نکوهش مال و منال سخن به میان میآید، بدان معناست که خود آن مال بد است، اما چنین نیست!
مرحوم آیتالله بروجردی ـ رحمه الله ـ چنین نقل میفرمایند:
در اوایل طلبگی، پدرم ماهی 3 تومان (به ارزش پول آن زمان) به من شهریه میداد. از آنجا که در آن دوران فقهای بزرگی در حوزهی علمیه اصفهان حضور داشتند و آن حوزه قدرت علمی زیادی داشت، پس از مدتی برای ادامهی تحصیل از بروجرد به اصفهان آمدم.پدرم به بنده فرموده بود که من با فلان تاجر در بازار اصفهان حساب دارم. به او میسپارم که ماهی 3 تومان به شما بدهد[1]. اول هر ماه قمری نزد او برو و این مبلغ را دریافت کن.من هم در ابتدای هر ماه به مسجدی که در بازار اصفهان و اطراف حجرهی او بود میرفتم. نماز ظهر و عصر را میخواندم و برای دریافت پول نزد او میرفتم. وقتی پس از نماز ظهر و عصر به سمت حجرهی او میرفتم، معمولاً هنگام نهار خوردن بود. از جلوی حجرههای تجار بازار که عبور میکردم، یکی چلوکباب میخورد، یکی چلو مرغ، یکی چلو خورش؛ خلاصه اغلب یک نهار حسابی میخوردند. هر ماه که به حجرهی این رفیق پدرم که میرسیدم، میدیدم که یا نان و ماست میخورد یا نان و دوغ یا نان و کشک یا نان و پنیر یا امثال آن. حالا یک بار یا دو بار بگوییم هوس کرده که چنین غذای سادهای بخورد اما من در این چند وقتی که نزدش میرفتم میدیدم که چنین غذاهایی میخورد. البته من فضولی و جسارت نمیکردم و علت این کار را جویا نمیشدم[2].
گذشت و سیلی آمد و پلی را ـ در اصفهان یا اطراف ـ خراب کرد. در آن روزگار حکومت به این امور رسیدگی نمیکرد و باید خیرین جمع میشدند و پل را تعمیر میکردند. خیرین سراغ تجار و افراد ثروتمند آمدند تا پول جمع کنند. مثلاً یکی گفت من 50 تومان میدهم، دیگری گفت من 100 تومان میدهم، دیگری 150 و به همین ترتیب. رسیدند به مغازهی همین آقا. از او پرسیدند که چقدر میدهی؟ ایشان ابتدا سؤال کرده بود که خرج تعمیر این پل چقدر خواهد شد؟ به او گفتند برآورد کردهایم، حدود 30 هزار تومان (به پول آن زمان) خواهد شد. ایشان پرسیده بود که چه مقدار را تقبل کردهاند؟ گفتند تا اینجای بازار که آمدهایم 600 تومان جمع شده و تا 30 هزار تومان خیلی باقی مانده. ایشان فرموده بود آن مبالغ را از آن آقایان نگیرید، تمام خرج پل را من متقبل میشوم! این خبر در شهر اصفهان پیچید! به سراغ ساختن آن پل رفتند و کار انجام شد و گذشت.
ماه بعد که بنده (آیت الله بروجردی) برای دریافت مبلغ 3 تومان خود نزد او آمدم، مجدّداً مشاهده کردم که او از همان نان و کشک یا نان و ماست میخورد! این بار دیگر از ایشان سؤال کردم که شما همیشه نان و ماست یا نان و کشک میخورید، لذا ما گمان کردیم که وضع شما خوب نیست! اما چطور است که آن مقدار ثروت دارید و این غذاها را میخورید؟! آن تاجر به آقای بروجردی گفته بود:
«اصلاً کسب و کار من برای آن است که پول در بیاورم و از درآمد حاصله چنین کارهایی انجام دهم، و گر نه شکم که با نان و کشک و نان و ماست نیز سیر میشود! من کسب درآمد میکنم برای چنین اموری، و الا چرا باید پول جمع کنم؟!»
[1] در آن روزگار جابهجایی بانکی پول امکانپذیر نبود.
[2] یکی از توصیه هایی دین که در ترقیات معنوی انسان نیز بسیار دخالت دارد «ترک ما لا یعنی» است. یعنی چیزی که به تو ربطی ندارد رها کن! این گونه نباشد که مدام در امور دیگران کنجکاوی کنیم که کجا میروی، کجا میآیی و..