اعطای روزی از جانب خداوند 1
ما تصور اشتباهی از گناه و به دنبال آن مغفرت و آمرزش در ذهن داریم. گناه حادثه و عملی نیست که فقط یک آسیب به ما وارد کند؛ بلکه میتواند آثار متعددی در جوانب مختلف داشته باشد. گناه در عمر و برکت آن و در مال و روزی ما اثر میکند.
إِنَ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُدْرَأُ عَنْهُ الرِّزْق.[1] گاهی اثر گناه انسانها این است که از روزی مقدر خود محروم میشوند. برای مثال مقدّر بوده در اثر تلاش و کسب و کار من، امروز یک مشتری خوب نصیبم شود و با معاملهای حلال سود خوبی به من برسد اما گناه میکنم و در اثر آن مشتری میآید و به مغازهی من نگاهی میکند ولی به دلش نمیافند که از این مغازه خرید کند. اینکه به ذهن ما میافتد از این مغازه خرید کنیم نه مغازهی کناری، کار خداوند متعال است. مکانهایی که بورس اجناس به خصوصی است و تعداد زیادی مغازه اجناس یکسانی دارند، این مسئله بیشتر به چشم میآید.
در برخی موارد خداوند نمیخواهد روزی کسی وسعت پیدا کند. سیدی در قم زندگی میکرد که هنوز نیز در قید حیات است. او وضع مادی بسیار بدی داشت. خیرینی در تهران گفتند خوب نیست به این بندهی خدا کمک مستقیم کنیم؛ لذا همت کردند و مغازهای در راستهی سوهان فروشان کنار قبرستان «حاج شیخ» قم ـ که بسیار پرتردد است ـ برای او خریداری کردند.
بنده زمانی که قم بودم عصرها در فاصلهی بین پس از درس عصر تا هنگام نماز مغرب و عشاء به مزار پدرم میرفتم که در قبرستان حاج شیخ دفن شدهاند. مقید بودم هر وقت از مقابل این مغازه عبور کردم نگاه کنم که مشتری دارد یا نه. 11 سال که ایاباً و ذهاباً از جلوی این مغازه رد میشدم، شاید به عدد انگشتان یک دست در آن مشتری ندیدم! اگرچه این مقدار هم مبالغه است! در صورتی که مغازهی کناری پر از مشتری بود و برای او با وانت جنس میآوردند و میبردند! گاهی که برای سوهان خریدن به مغازهاش میرفتم، از بس سوهانهایش کهنه و بیکیفیت شده بود، به من میگفت: حاج آقا صبر کنید. از مغازه کناری سوهان میخرید و به ما میفروخت. یک بار که دیدم کسی در مغازهاش آمده، جلو رفتم و دیدم آمده آدرس بپرسد!
با اینکه او در راستهی سوهانفروشها بود و مغازههای اطراف او مشتری داشتند، او مشتری نداشت. فکر میکرد شاید چون مغازهاش از مغازههای اطراف کهنهتر است، مشتری ندارد. مغازهاش را تا سقف سنگ کرد و بابت این کار مقروض شد؛ اما تفاوتی نکرد.
بعد از مدتی که مغازه او نونوار شد، به او پیشنهاد کردم که این کسب و کار که نمیگیرد، مغازه را اجاره بده تا لااقل از اجاره آن چیزی نصیب تو شود!
البته منظور این نیست که این داستان مصداق آن روایت است که شخص در اثر گناه از روزیاش محروم میشود، شاید تنگی رزق او دلیل دیگری داشته باشد اما باید توجه داشت که کار را خدا باید درست کند.